چقدر...؟



















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


fall in love

be in love

 میان جان دو انسان،چنین به هم نزدیک

چقدر فاصله؟آخر چقدر فاصله ؟آه

چقدر ماندن درهاله ی تبسم و شرم؟

چقدر بودن در پرده ی سکوت و نگاه؟

چقدر دوری از آفتاب آن لبخند

چقدر محروم از سایه سار آن گیسو

چقدر باید سرکرد بی نوازش او

چقدر...؟

چقدر...؟چقدر...؟به اصطحکاک دل و سنگ گوش دادن ها

به حکم مبهم تقدیر سرنهادن ها

بشر چقدر به درمان عشق درمانده است؟

مگر چقدر از این عمر بی ثمر مانده است؟

مگر چه کاری خوشتر ز دوست داشتن است؟

مگر که عشق گناهی برای مرد و زن است؟

چقدر باید براین گناه تاوان داد؟

چقدر باید خاموش ماند تا جان داد؟

چقدر پرسه زدن در خیال ،با اندوه؟

چقدر صبر ؟چه صبری به سهمگینی کوه؟

چقدر سرخ شدن زیر تازیانه شوق؟

چقدر بی تو نشستن در این سکوت و ستوه؟

چقدر بی تو به دنبال خویش گردیدن؟

کویر حوصله را با تو درنوردیدن؟

میان جان دو عاشق چنین به هم نزدیک

چقدر باید مشتاق ماند و ماند صبور

چقدر باید نزیدیک بود و از هم دور؟؟؟

چقدر؟چقدر؟؟؟



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:شعر نو,فریدون مشیری,,ساعت19:32توسط x | |